انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

هنوزم میشه عشقو دید

چــقـد آرومــه دنـیـامــون
هـــوا از عـشـق لبــریــزه
غــروبــه آســمـــون داره
شب و تــو کـوچـه میـریـزه...!!!

هنــوزم میـشه عشق و دیـد
بــا اینکه دنـیــا تــاریــکــه
تو هر جا باشی ، احساست -
بـه مـن از دور ، نـزدیــکــه...

اگه مـاهـ ـی تـو ابرا نیــست
اگه تـــاریــکه ایـــن لحظه
چـــشای مـثـل خورشیـدت
به صــد تـا مـاه مـی ارزه...!!!

تـو اقیـانـوسـه احساسی
لــبــات دریـــای آتـیــشـه
اگـــه چشــم تـو ، وا بـاشـه
شب از خورشیــد پر میـشـه...!!!

بـازم چشمـامو جـــادو کـن
با اون چشمات ؛ که میـدونم-
من این احسـاسمـو هـرشب
بـه چشمـــای تو مدیـــونم...

دارم حس میــکنم ؛ بـا تــو
پــــر از احساس تسکیـــنـم
تــو انــقــد شـکل رؤیــایـی
کـه انگار خــواب میــبـیــنــم...!!!

تــمــام شـب ، کــنـار تـو
بــــرای مــن  مــث روزه
خــدا هم داره ﷼دنـیـــارو
بــه چشمـای تـو میــدوزه...!!!

بــذار امــشــب کنــار تـو
زمـیـــنـم آسمــونی شـه
اگــه چشــم تـو ، وا بـاشـه
شب از خورشیـد پر میـشه...


محمد جوان

خیاط

تو رفتی قلب خود چون سنگ کردی 

دوباره پای عشقو لنگ کردی 

برو خیاط خوبی هم نمیشی 

ببین بازم دلم رو تنگ کردی 

 

 

محمد جوان