انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

باور

رفتنت را نکرده ام باور  

گرچه دیگر بر نمی گردی  

خاطرت را زدل نکرده ام بیرون  

گرچه از خاطرم گذر کردی  

        ┌┌┌┌┌ 

بوی پاییز  فصل کوچ  

فصل هجرتت  

               می رسد بر گوش   

 روی دیوار خاطرات من  

عکس کهنه ات می زند لبخند

مرغابی های شرق

ما مسافران شهر بهار -  

در راه زمستان مانده ایم  

 ما از دیار شب های یخ زده ایم  

 از سرزمین بادهای سوزان شرق  

 باد صبح ما را به کویر رانده است  

و کویر پای ما را به گون های تنهایی و غربت بسته است. 

 

ما زایش شکوفه ها را ندیده ایم  

و صدای دل انگیز بلبلکان را نشنیده ایم .  

حتی ستاره های شب از ما فراری اند.  

 

با قصه های تلخ سرنوشتمان هر شب به خواب می رویم  

و با آه و ناله های روحمان هر صبح دوباره بیدار نمی شویم. 

  

دوباره تکرار می شویم. !!!