به نام خالقی که عشق از اوست
به تو گفتم زمن پرهیز کن دوست
درونم پر شد از حسرت و اهی
ندارم جز خدا من تکیه گاهی
تو بگذر از من و حال خرابم
حقیقت نیستم جانم سرابم
به دنبال چه میگردی تو در من
نمی گنجد دلم در قالب تن
گر از عشق خدایی مست مستم
رها از بود و هست و نیست هستم
خدایی که مرا چون روح بخشید
درونم عشق چون دٌری درخشید
من از دست فلک سختی کشیدم
به بی جا رفتم و جایی رسیدم
به دنیایی که غرق نیست گشتم
قفس را با نفس اما شکستم
به جانم اتش و دستان من سرد
به دست سرد من پیمانه ی درد
دلم شمع وتنم پروانه دارد
که عشق از سوختن پروا ندارد
شب تار مرا چون روزی ای عشق
نمی ترسم من از خودسوزی عشق
من از شب های بیداری گذشتم
من از درمان بیماری گذشتم
من از دیروز و از امروز جستم
همینم من همین مستی که هستم
چه حاصل دارد این دنیای فانی
که سوزانی دل افسرده جانی
غریبه
سلام دوست عزیز شما از طرف همکار های ما انتخاب شدی, ما در حال ساخت سایت مهندسی حرفه ای هستیم که همکار های ما زحمت کشیدن و به دنبال مدیر فعال و با تجربه هستند و چون سایت شما یک سایت بروز می باشد تصمیم گرفتن شما رو انتخاب کنند
, بهتون تبریک میگم. هر چه زود تر به مدیر سایت خودتون و مدرک تحصیلیتونو اعلام کنید (وهمچنین آدرس سایت شخصی خود)عیدی ما به شما با تشکرمدیریت سایت .www.g-eng.ir/
باسلام .
بسیار زیبا بود.
در تمام ابیات عشق به ذات الهی بصورت جنون آمیزی موج میزند.