به چشم خورشید نگاه کن
تاریخ را با تمام دلتنگی هایش
ببین!
غروب همیشه زیبا نیست
آن جا بالای اسکله
کرکس ها دارند چوپی می رقصند
نمی دانم ناف نفت کش ها
چه چیزی را با نفت ها می مکد
که جاشوها و ماهی ها هر روز
اسکلت تر می شوند!
همین جمجمه ها
با حلقه حلقه چاه های نفت خیز چشم هاشان
همین فسیل ها و اسکلت ها
شاهدند
بوسه های ما چه عمقی داشت!
آن روزها که هنوز بر صورت بندر
خط آسفالت نیفتاده بود
پاهامان بر ماسه ها
مهر بوسه می زد
و خورشید دل تنگش را
روی صدف ها پهن می کرد
انگار آسمان را با قیر مومیایی کرده اند
حالا ما با حدقه های خالی از چشم
تندیس فراعنه را تقدیس می کنیم
بندر با همه ی غروب های زیبایش
به توپ بسته شده
آن جا بالای اسکله
مصدق را در هیئت مسیح
به صلابه کشیده اند
توی چشم همین جمجمه و استخوان صلیبی
نگاه کن
کشتی های انگلیسی
دارند با کرکس ها چوپی می رقصند
□
خورشید مثل یک دست مال خونی
بالای عرشه تکان می خورد.
فرهاد زارع کوهی
بسیار جذاب..
البته بازم مطمئنم درصد ضعیفیشو درک کردم!
جای تعجب داشت!انتظار دیدن اسم هرکسی و پایین نوشته داشتم جز یه آقای عجیب!
میشه تاریخ تولدشو بگید؟
مثل همیشه فقط میتونم بگم عالی بود
سلام
چرا آپ نمی شید؟چرا انجمن به هم ریخته؟چه خبر شده؟میشه جواب بدید؟