انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

بازی

خالو! عصا را اژدها خورده٬ موسی به تور نیل افتاده

دریا خودش یک گله فرعون است٬ آفت به جان ایل افتاده!

 

باور نکن٬ دعوای زرگرهاست! اصلا مگر هابیل هم بوده؟

که خون قرمز رنگ او حالا  بر گردن قابیل افتاده

 

فرقی نکرده ماجرا خالو! بازی همان بازی است٬ گیرم که -

حالا ورق برگشته و چاقو  در دست اسماعیل افتاده

 

ما اشرف مخلوق ها هستیم؟!  رو راست بودن کار سختی نیست

حتما تو هم در آینه گاهی  چشمت به یک گوریل افتاده!

 

***

 

گاهی تصور می کنم گاوم! گاوی که دنیا روی شاخ اوست

یا شاخی ام گنده تر از دنیا٬ که از دماغ فیل افتاده!

 

یا نه! فقط گوساله ای زرین٬ یا گاوصندوقی پر از خالی

تابوت بی نعشی که یک عمر است٬ بر دوش عزراییل افتاده

 

***

 

گاهی تصور می کنم بیلم! بیلی که هم جان می کند هم گور

یا مرد بدبختی که از چشم دنیای هردمبیل افتاده

 

خب مرد وقتی بیل شد٬ زن هم  یک جورهایی می شود زنبیل!

بازار زرگرها تماشایی است  هر گوشه یک زنبیل افتاده!

 

***

 

 

باور نکن٬ این ها فقط بازی است٬ مردی که می گفتند می آید

یا نشئه کرده٬ رفته جایی پرت٬ یا مست در پاتیل افتاده

 

در گوش خر یاسین نخوان خالو! نه٬ بی خیال یونجه و جو باش

این گله از بس توسری خورده٬ پاک از قر و قمبیل افتاده!



فرهادزارع کوهی

نظرات 11 + ارسال نظر
غریبه چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 02:01

عالی بود مرسی

پیام علی بخشی سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 17:21

عالی بود.و بینظیر

[ بدون نام ] دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 03:02

قشنگ بودولی حیفففففف

رعنا دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 02:31

ی سوال_فنی!!:
"خالو"ینی چی؟؟!+هردمبیل،پاتیل،و قروقمبیل!
سه قسمتی شد!به هرحال در پاسخگویی به هر قسمت،دقت وشرح کافی رامبذول فرمایید!
ولی بگم که مثل بقیه ی غزلهاتون،بسیار لذت بردم..هرچند حس میکنم هنوز فقط بخش کوچیکی از تفکراتتون و درک کردم
واینکه دفتر اول_کتاب خوبتون،ازنظرمن،به تیپ_شخصیتتون نمی خوره!البته این تصور من ازآقای زارع کوهیه ها..
وکلی حرفای دیگه که باتوجه به دز_خشانت_شما!،حالاحالاها نمیگم

خالو یعنی دایی به گویش های محلی مختلف. هرمبیل یهنی بی قانون و باری به هر جهت . پاتیل ظرف بزرگ
قرو قمبیل هم یعنی رقص و لرزاندن پایین تنه که در اصل قر و غربیل بوده است که از غربال یعنی الک کردن گرفته شده است و لرزاندن بدن به صورت الک کردن را قمبیل گفته اند
این نظرتون در باره دفتر اول شعر هم به مذاق آقای زارع خیلی خوش آمد
دز خشانت هم بعضی مواقع لازم می افتد.باتشکر

رعنا چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 01:37

سلامی چندباره!!
میشه من بازم سوال بپرسم؟؟!(بعله که میشه!چرانشه؟!بپرس عزیـــــــــــــــــــــزززززززموظیفه ی جوینده ی دانش!،سوال کردنه و وظیفه ی اساتید هم پاسخ گفتن..مگه نه؟!)
1:غربال ممال شده، شده غربیل؟(قاعدتا،قمبیل خیلی بی ربطه..چه جوری از غربیل گرفتنش؟!شد مثل قواعد عربی!!!!!)
2:اصلا واقعا دلیل ممال چیه؟!!
3:بی سوادی منو ببخشید!ولی دعوای زرگرها قضیه ش چیه؟!
4:مذاق با مزاج ،چه فرقی میکنه؟

فعلا بسته!!گناه دارید!!


روزگارتون گندمگون

پیام پنج‌شنبه 16 شهریور 1391 ساعت 12:45

اساطیر.نام ها.اصطلاحات.ژ وتفکر شاعر به خوبی با هم چفت شدن انگار که هر کدومشون دلیلی برای دیگرین

ابراهیم قاسمی پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 01:13

درودبر فرهاد عزیز
غزل زیبایی بود مرسی
اما
مصرع چهارم خون قرمز رنگ توضیح واضحاته.
وبیت ششم مصرع اول ترکیب پراز خالی تکراری و کلیشه است.
و با قمبیل که در مصرع اخر امده هیچ ارتباطی برقرار نکردم.
موفق باشی

ر ع ن ا شنبه 15 مهر 1391 ساعت 21:10

با نگاه خسته و دلواپسش ،
هی صدا می زد:بیا ف ر ه ا د تو....

دوست دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 20:32

سلام انجمن نیست که بتوانیم داستان هایمان را در انجا مورد نقد قرار بدهیم.

در همین انجمن هم میتوانید ارائه کنیڈ. با تلفن من تماس بگیرید.

زهیر ۱۳۶۷ یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 21:51 http://koorosh1367.blogsky.com

سلام


حتما بایدبرای حضور در جلسات انجمن عضو انجمن بود؟
اگه میشه چه طوری از تاریخ جلسات مطلع بشیم؟

سلام لطفن جهت هرگونه سوال با مدیر بلاگ 09354957677 تماس فرمایید

صبح پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 18:38 http://negineyas.blogfa.com

سلام
عالی بود پر از حس ناب!
امـــــــــــــامن هرکاری کردم نتونستم این مصراع رو با ریتم بخونم!
یا مرد بدبختی که از چشم دنیای هردمبیل افتاده
نمیدونم مشکل از خوندن منه که "باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم"
یا اینکه"روزی 3بار انجمنم را عوض کنم"؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد