انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

...گفتم

گفتی بمان چیزی بگو از درد گفتم 

از گریه های ساکت یک مرد گفتم 

از اسمان شهر می بارد تعفن 

از مادری که غصه قی می کرد گفتم 

از روز پایان تمام دلخوشی ها 

از لحظه های ممتد شبگرد گفتم 

ایمان نیاوردی و خندیدی و رفتی 

اما من از آغاز فصل سرد گفتم 

 

 

 

 

قاسمی

نظرات 3 + ارسال نظر
قاصدک دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 18:11 http://www.peymane.blogsky.com

سلام
قشنگ بود .

سلیمی دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 23:27 http://parishaan.com

درود
از نظر من بافت و جنس دو بیت اول با دو بیت دوم به هیچ عنوان قابل قیاس نیست در دو بیت اول مبتدا و خبر کاملاً رعایت شده و مخاطب را آماده ی خواندن یک شگفتی ، یک فراز ویک شعریت ناب میکند اما مخاطب در آغاز بیت سوم وبخصوص مصرع دوم آن پس از اندکی سر درگمی برای یافتن دستا ویزی با یک سقوط مواجه میشود ( از لحظه های ... ) در روند شعر کاملاً عاریه و نا متجانس است بیت چهارم اما وضعیتش به مراتب بدتر است بی هیچ سبقه ای به سراغ ایمانی میرود که هیچ دلیلی برای بودنش نیست الا اینکه زمینه ای برای اشاره به به فصل سرد ِ خدا بیامرزی کند

احمد سه‌شنبه 11 بهمن 1390 ساعت 10:47 http://elbowroom.blogsky.com

هیچ کس زاغچه‌ای را سر مزرعه جدی نگرفت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد