انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

فقط برای لبخند

یارو زبونش می‌گرفته، میره داروخونه می گه: آقا "اشپیل" داری؟

کارمند داروخونه می گه: "اشپیل" دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: "اشپیل" !

کارمنده می گه: والا ما تا حالا "اشپیل" نشنیدیم. چی هست این "اشپیل

یارو می گه: بابا "اشپیل"، "اشپیل"

 طرف می‌بینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه اون میآد می پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟ یارو می گه: "اشپیل"رئیس می پرسه: "اشپیل" دیگه چیه؟ یارو می گه: بابا "اشپیل" دیگه. این ورش "پیل" داره، اون ورش "پیل" دارهرئیس داروخونه می گه تو مطمئنی که اسمش "اشپیل"ه؟ یارو می گه: آره بابا خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید "اشپیل" چیه؟ رئیس هم هر کاری می‌کنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه یکی از کارمندای داروخونه  میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه "اشپیل" چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش می‌رن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟ یارو می گه: "اشپیل"کارمنده می گه: "اشپیل یارو: آرهکارمنه می گه: که این ورش "پیل" داره، اون ورش "پیل" داره؟ یارو میگه: آره، همونهکارمند میگه: داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای!؟ همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و "اشپیل" رو میذاره توی یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارشهمه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟ کارمنده می گه: "اشپیل"می‌پرسن: "اشپیل"؟ "اشپیل" دیگه چیه؟ می گه: بابا همون که این ورش "پیل" داره، اون ورش "پیل" دارهرئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه "اشپیل" ور دار بیار ببینیم "اشپیل" چیه؟ کارمنده می گه: تموم شد آخرین "اشپیل" رو دادم به این بابا رفت


دلم خنک شد، آخر نفهمیدین "اشپیل" چیه !!! 

 

از وبلاگ http://pws.blogsky.com/ با نام شوهر جان

نظرات 3 + ارسال نظر
شوهرجان چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 14:02 http://pws.blogsky.com

آقا ما مخلصیم...

خوش و حلالت !

قاصدک جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 17:18 http://www.peymane.blogsky.com

سلام - آقا لذت بردیم - معرکه بود.

شهرام درویش چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 19:03

درود بر شما! دست مریزاد ! از اینکه در عرصه ی آفرینش های ادبی قدم برمیدارید و برای اعتلای فرهنگ و ادبیات فارسی قلم میزنید واقعا قابل تحسین هست. هماره جوان باشی و تندرست! اگر تمایل داشتین به وبلاگ انجمن ادبی آوا هم سر بزنید. شهرام درویش مسئول انجمن آوا www.avaclub.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد